سال نو مبارک!
سال نو مبارک! دخترم همه هستی من
این اولین بهاریه که تو توی وجودم خونه کردی. ایشاا... به زودی بتونم گرمای وجود نازنینتو توی آغوشم حس کنم و برق چشماتو ببینم وقتی با شیطنت به سفره هفت سین نوروز خیره شدی و با انگشتای کوچولوت که الهی من قربونشون برم هی میخوای وسایل سفره رو انگولک کنی... 
راستش بابا بالاخره دی ماه پارسال منو راضی کرد تا واسه به دنیا اومدنت برنامه ریزی کنیم. منم رفتم دکتر واسه چک آپ های اولیه. خب دکترم یه سری آزمایشا داد و اینجور چیزا... هنوز نرسیدم برم دنبال آزمایشا. ولی گفت حداقل سه ماه باید قرص فولیک اسید مصرف کنی، مام که حرف گوش کن! گفتیم چشم!
از دی ماه شروع کردم قرص خوردن. میخواستم ورزش برم که توی زمستون اصلا" وقتشو نداشتم. چون معتقدم یه مادر سالمه که میتونه یه بچه سالم داشته باشه.
توی رژیم غذاییم یه تغییراتی دادم و خلاصه خودمو دارم یواش یواش برای اومدنت آماده میکنم.
از طرف دیگه میخوام برای ارشد درس بخونم و امسال تنها فرصتیه که برای این کار دارم. به خاطر همین خیلی استرس دارم. باید حتما" امسال قبول بشم. چون توی برنامه ام بود که قبل از بارداری ارشد قبول بشم. 
بابا هم باید امسال واسه کنکور دکترا بخونه.(اما از بی برنامگی بابا بعید میدونم بتونه کاری بکنه!)
امسال واسه خونواده ما سال بزرگ و سرنوشت سازیه.
عزیز دلم، دخمل قشنگم. ازت میخوام تو هم با اون دل پاک و کوچولوت واسمون دعا کنی تا بتونیم به همه چیزایی که امسال میخوایم برسیم. مطمئنم خداجونی دعای تورو حتما" حتما" برآورده می کنه.
پرنیکا جونم خانومی سر سفره هفت سین برات بهترین آرزوها رو داشتم و امیدوارم قشنگترین زندگی دنیا رو داشته باشی و همه سعیمو می کنم که اینجوری بشه.
عزیزم با تمام وجود سال نو رو بهت تبریک میگم.
اینم عکس سفره هفت سین امسالمون که جای تو کنارش خالیه:
