دخترم پرنیکا

در ابتدا کلمه بود...

1391/1/9 11:53
نویسنده : پپو
235 بازدید
اشتراک گذاری

در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود...

(انجیل به روایت یوحنا)
حدیث داریم که قبل از به دنیا اومدن، اسم بچه تونو بزارید.
پرنسس من پرنیان بانو.
یه مدتیه که شدیدا" دنبال اسم واست می گردم. هی میرم تو سایت ثبت احوال و بهترین نام ها رو از قسمت راهنمای نام گزینی چک می کنم و از بابایی هم نظر میخوام. البته بابایی زیاد همکاری نمیکنه! یعنی شاید هنوز حضورتو زیاد جدی نگرفته. ولی تو به اندازه یه موجود شناسنامه دار برام موجودیت داری!
دوست داشتم اسمی باشه که هم به اسم خودم بخوره هم به اسم بابایی و هم به اسم داداشی! این شد که بین همه اسمایی که کاندید شده بودن فعلا" من و بابایی روی پرنیان توافق داریم.
اینم آدرس سایت :
چیه؟ چرا اینجوری نیگام می کنی؟
خب به نظر من قبل از اینکه یه نفر جسمش شکل بگیره روحش ایجاد می شه و قبل از اینکه روحش بوجود بیاد اسمش ساخته میشه. پس منم اول دلم میخواد اسمتو انتخاب کنم بعد برای بوجود اومدن خودت تلاش کنم.

من مثل اکثر مادرا عاشق داشتن فرزندی از جنس خودم هستم که ناگفته های زنانه مو باهاش به درددل بشینم. عزیزم، من هنوز نمیدونم تو کی به دنیا میای؟ و اصلا" به دنیا میای یا نه؟ هنوز حتی یه تجربه بارداری هم نداشتم اما دلم پُر از تمنای داشتنته. برای همین چندوقته تورو توی رویاهام به دنیا آوردم و ذره ذره پرورشت میدم.

دوست داشتم اسمت بیشترین شباهت رو به اسم خودم (پروین) داشته باشه و درضمن ایرانی و اصیل و امروزی باشه.(البته هر امروزی یه روز دیروز میشه! اما نسبتا" جدید باشه)

به هر حال، از اونجایی که تو هنوز برام یه شعری، یه شعر ناب عاشقانه، و یه نقاشی هستی که هر روز تورو تو خیالم به زیباترین شکل می کشم، دوست دارم اسمتو بزارم "پرنیان" که به معنی حریر منقش و پرده نقاشی هست.

تازه، "پرنیان" به اسم بابایی (احسان) هم میاد و مخصوصا" به اسم داداش شیطونت آریان.

البته یه اسم دیگه هم هست که از اونم خیلی خوشم میاد، اونم "پرنیکا" هست که هم معنی پرنیانه، اما جدیدتره و هنوز فقط 10 نفر تو کل کشور این اسمو دارن و شاید تو بشی یازدهمی!

شاید اسمتو تو شناسنامه گذاشتم "پرنیان" ولی گه گداری "پرنیکا" هم صدات کردم، خلاصه "پرنیان" یا "پرنیکا" (انتخاب با خودت)، قشنگترین شعر و نقاشی من، زودتر بیا که دلم بدجوری بی قرارته....

راستی دیروز رفتم اولین واکسن کزازمو زدم و دومیشو باید یه ماه بعد بزنم و بعدیشو ۶ ماه بعد.
چیکار کنیم دیگه! به بهونه اومدن تو دارم بدنمو یه آب و جاروب می کنم تا وقتی میای دلم واست یه قصر سالم و زیبا باشه و ماهی کوچولوی من راحت و سالم بتونه توی دریای وجودم شنا کنه و قد بکشه.
اینه که خواستن تو توفیق اجباری شده واسه من که یه چکاپ کلی از خودم بکنم. دندونامو ببرم چک کنم و شروع کنم به ایجاد عادت های خوب غذایی و رفتاری و روحی.
هرچی باشه واسه مامان دخمل گلی مثل تو که قراره یه فرد مهم و مفید واسه همه باشه باید مادر سالم و با وقار و صبوری باشم.
خدا کنه لیاقتشو داشته باشم.
خلاصه «کلمه» عزیزم! ای تویی که هنوز جات پیش خداست و یه روزی میای تو دل خودم٬ هر روز دعات می کنم. چون همه آرزوهای مادری تو وجود تو و داداش گلت آریان خلاصه شده.
سعادتمند و عاقبت به خیر بشی دخترم!ماچ
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)